فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال هشتم شماره 3 (پیاپی 31، پاییز 1385)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال هشتم شماره 3 (پیاپی 31، پاییز 1385)

  • 116 صفحه، بهای روی جلد: 5,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1385/12/28
  • تعداد عناوین: 14
|
  • سرمقاله
  • فریدون عزیزی صفحات 207-208
  • مقالات پژوهشی
  • فریدون عزیزی، امیرعباس مومنان، سیامک حبیبی معینی، مازیار رحمانی، جعفر قانبیلی، آرش قنبریان صفحات 209-214
    مقدمه
    با توجه به برخی محدودیت های استفاده از میزان LDL سرم به عنوان شاخص ارزیابی کننده شانس خطر بروز بیماری های کرونر، اخیرا نشان داده شده که آپولیپوپروتئین B بر این شاخص ارجح است. Non-HDL-Cholestrol که از تفاضل کلسترول تام و HDL سرم به دست می آید، در برگیرنده ذرات لیپوپروتئینی آتروژنیک از جمله آپولیپوپروتئین B است و می تواند به عنوان یک شاخص برآورد آپولیپوپروتئین B برای ارزیابی شانس خطر بروز بیماری های کرونر قلبی مورد استفاده قرار گیرد. از آنجا که در این زمینه در گروه سنی کودکان و نوجوانان ایرانی اطلاعاتی در دسترس نیست، این مطالعه برای تهیه اطلاعات مبتنی بر جامعه مربوط به توزیع و ارتباط این شاخص با سایر شاخص ها در کودکان و نوجوانان صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    جامعه مورد مطالعه شامل 4298 کودک و نوجوان 19-3 ساله، متشکل از 2019 پسر (47%) و 2279 دختر (53%) بود که در مرحله اول مطالعه قند و لیپید تهران شرکت داشتند. شاخص های آنتروپومتریک و آزمایشگاهی کودکان در این مرحله ثبت شده بود تا در طی این مطالعه مورد آنالیز قرار گیرد.
    یافته ها
    در بررسی نتایج دیده شد که Non-HDL-C در دختران بیش از پسران در گروه سنی مشابه بود و این اختلاف با افزایش سن کاهش می یافت به طوری که درگروه سنی 4-3 سال، این اختلاف بیش از همه محسوس بود. نمایه توده بدن و دور کمر هر دو با Non-H-C ارتباط مستقیم داشتند. Non-HDL-C و LDL-C هر دو با یکدیگر و نیز با کلسترول تام قویا ارتباط مستقیم داشتند Non-HDL-C.r2=0.81، p<0.001)) و LDL-C هر دو با تری گلیسرید نیز ارتباط مستقیم داشتند ولی در مقایسه با کلسترول تام این ارتباط ضعیف تر بود. Non-HDL-C یک ارتباط معکوس ضعیف معنی دار با HDL-C نشان می داد (r2=0.01، p<0.01). هم چنین دیده شد که Non-HDL-C بهتر از LDL-C با نمایه توده بدن و معیارهای چاقی مرتبط است.
    نتیجه گیری
    این مطالعه برای نخستین بار مقادیر Non-HDL-C و معادل آن را با سطوح LDL-C درکودکان و نوجوانان محاسبه و گزارش نموده است که می تواند جهت تعیین شانس خطر بروز بیماری های قلبی- عروقی مورد استفاده قرار گیرد. از آن جا که بیماری های قلبی- عروقی از سنین کودکی آغاز می شوند بهتر است از این شاخص در کودکان به ویژه کسانی که در خانواده سابقه بیماری قلبی- عروقی دارند، برای پیشگویی بهتر شانس خطر ابتلا به بیماری در آینده استفاده شود.
    کلیدواژگان: LDL، cholesterol، HDL، cholesterol، کودکان، نوجوانان، بیماری های عروق کرونر
  • علی صادقی خسرقی، نوید سعادت، متین منبع چی، حامد رضا غفاری، جعفر قانبیلی صفحات 215-222
    مقدمه
    لیپوپروتئین [Lp(a)](a) به عنوان یک عامل مستقل در ایجاد بیماری آترواسکلروز شناخته شده است. تغییرهای سطح سرمی این مولکول و سایر لیپوپروتئین ها در دیابت مورد توجه است، چرا که مهم ترین علت مرگ و میر بیماران دیابتی درگیری های قلبی- عروقی است. حتی مبتلایان به اختلال تحمل گلوکز (IGT) نیز خطی قلبی- عروقی بالاتری نسبت به جمعیت عادی دارند. این مطالعه با هدف مقایسه سطح سرمی [Lp(a)] بین بیماران دیابتی و مبتلایان به IGT و افراد سالم غیرمبتلا به اختلال متابولیسم گلوکز انجام شد.
    مواد و روش ها
    (112 زن با میانگین سنی 51 ± 11 و 68 مرد با میانگین سنی 54 ± 14 سال) در سه گروه 60 نفری منطبق با هم از نظر سن و جنس تحت عنوان دیابتی (DM) (38 زن، 22 مرد)، مبتلا به IGT (37 زن، 23 مرد) و شاهد (37 زن، 23 مرد) انتخاب و پس از گرفتن شرح حال و تعیین اندازه های تن سنجی، سطح سرمی کلسترول، تری گلیسرید، LDL-C، HDL-C و Lp(a) در نمونه سرم ناشتا اندازه گیری شد.
    یافته ها
    سطح سرمی Lp(a) درسه گروه تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند (به ترتیب: IGT:24.21.4، DM:25.4±20.9 و 24.6±17.9 میلی گرم در صد: شاهد). میزان تری گلسیرید در گروه DM نسبت به گروه شاهد افزایش داشت (به ترتیب: 210.6+91.5 میلی گرم در صد: DM، 159+71.9 میلی گرم در صد: شاهد) (p=0.04). سطح HDL-C درگروه ها تفاوت معنی داری نداشت. هم چنین HDL-C درهر سه گروه از میزان توصیه شده برای پیشگیری از بیماری عروق کرونر کمتر بود (میانگین در سه گروه 37.4±8.7 میلی گرم در صد). سطح سرمی کلسترول تام و LDL-C در دیابتی ها نسبت به گروه شاهد بالاتر بود (به ترتیب: 222.3±35.4 میلی گرم در صد: DM، 191.7+46.5: شاهد و 141.2±32.4 میلی گرم درصد: DM، 119.0±36.6 میلی گرم درصد: شاهد) (p<0.03، p<0.007). درمبتلایان به IGT سطح لیپیدها در مرتبه ای بینابینی نسبت به گروه شاهد و دیابتی قرار داشت که البته هیچ کدام از این تفاوت ها از نظر آماری معنی دار نبودند.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد ابتلا به دیابت و IGT اثری بر سطح سرمی LP(a) ندارند.
    کلیدواژگان: لیپوپروتئین a، دیابت، IGT
  • منیژه کدخدایی الیادرانی، زهره فائزی زاده صفحات 223-229
    مقدمه
    به نظر می رسد که سطح بالای لیپوپروتئین [lp(a)]a در ایجاد ترومبوز و آترواسکلروز نقش داشته باشد. پاتوفیزیولوژی Lp(a) به عنوان عامل خطرزا ممکن است به توانایی اتصال آن به اسید آمینه لیزین بستگی داشته باشد که عملکرد اختصاصی از جمله مهار فیبرینولیز به آن می دهد. در پلاسمای انسان Lp(a) به صورت چهار زیرگونه متفاوت (Lp(a)Lys+3، Lp(a)Lys+2، Lp(a)Lys+1، Lp(a)Lys-) وجود دارد. این تقسیم بندی براساس توانایی اتصال آن ها به لیزین سفاروز می باشد. پژوهش ها نشان داده اند که لیپوپروتئین های سرم نسبت به اکسیداسیون به وسیله یون مس حساس هستند. هدف این مطالعه بررسی اثر یون مس بر توانایی اتصال لیپوپروتئین (a) به اسید آمینه لیزین است تا به این وسیله مکانیسم مولکولی اثر lp(a) درایجاد ترمبوز و آترواسکلروز بررسی شود.
    مواد و روش ها
    لیپیدهای سرم در حضور غلظت های 15، 30، 50، 75 و 100 میکرومولار کلرید مس اکسید شدند. اکسیداسیون لیپیدها از طریق تشکیل دی ان کونژوگه به وسیله روش اسپکتروفتومتر در طول موج 245 نانومتر مشخص شد. سپس چهار زیرگونه لیپوپروتئین a در سرم اکسید شده با استفاده از کروماتوگرافی با میل ترکیبی لیزین سفاروز جداسازی شدند. اندازه گیری Lp(a) به روش توربیدومتری با استفاده از کیت پارس آزمون انجام شد. سپس مقدار زیرگونه های جداشده از سرم در حضور یون مس و بدون حضور یون مس مقایسه شدند.
    یافته ها
    با جداسازی زیرگونه های Lp(a) به روش کروماتوگرافی لیزین سفارز، افزایش وابسته به غلظت یون مس در همه زیرگونه های Lp(a)Lys+ و کاهش زیرگونه - Lp(a)Lys مشاهده شد. به نظر می رسد اکسیداسیون Lp(a) توسط یون مس چنان تغییرات شیمیایی در ساختمان آن ایجاد می کند که سبب افزایش فعالیت LBS آن می شود و موجب می شود که لیپوپروتئین (a) با اتصال قوی تر به لیزین در ساختمان لیزین سفاروز متصل شود. بنابراین پیشنهاد می شود که اکسیداسیون Lp(a) توسط عوامل اکسیدکننده ای که در خون وجود دارد احتمالا از طریق افزایش توانایی اتصال به اسید آمینه لیزین می تواند آترواسکلروز و ترومبوز را تسریع نموده، در ایجاد بیماری های قلبی- عروقی نقش داشته باشد.
    کلیدواژگان: لیپوپروتئین a، فیبرینولیز، اکسیداسیون، کروماتوگرافی
  • غلام رضا شریفی راد، سیدمحمدمهدی هزاوه یی، سیامک محبی، مهرعلی رحیمی، مهندس اکبر حسن زاده صفحات 231-239
    مقدمه
    دیابت یکی از مشکلات عمده بهداشت عمومی در جهان معاصر است که مرگ و میر ناشی از عوارض دیررس این بیماری از جمله پای دیابتی به طور چشمگیر در حال افزایش است. عارضه پای دیابتی و قطع آن یکی از اصلی ترین علل معلولیت در بیماران دیابتی است و به لحاظ جسمانی و عاطفی بسیار هزینه بر است. استراتژی رایج امروز در خصوص پیشگیری از پای دیابتی، آموزش بهداشت مراقبت از پا است، به طوری که می تواند 85% از قطع عضوهای اندام تحتانی را کاهش دهد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر برنامه آموزشی براساس مدل اعتقاد بهداشتی در مراقبت از پا در بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک بررسی مداخله ای است که در آن 108 نفر (46 مرد و 72 زن) از بیماران دیابتی نوع 2 تحت پوشش مرکز دیابت شهر کرمانشاه شرکت داشتند. بیماران به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. روش گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای مشتمل بر 59 سوال در 5 قسمت دموگرافیک، ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی (حساسیت، شدت، منافع و موانع درک شده و نیز راهنمای عمل)، مراقبت از پا در منزل (به صورت خود گزارش دهی) و چک لیست بود که قبل از مطالعه، روایی و پایایی آن به دست آمد و اطلاعات به روش مصاحبه سازمان یافته گردآوری شد. بعد از تکمیل پرسشنامه، مداخله آموزشی برای گروه مورد براساس مدل اعتقاد بهداشتی در 3 جلسه 60 دقیقه ای انجام و یک ماه بعد نیز اطلاعات، مجددا گردآوری شد. برای مقایسه میانگین نمره آگاهی، ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی و مراقبت از پا قبل و بعد از مداخله در هر یک از گروه ها از آزمون تی جفتی و برای مقایسه میانگین نمره آگاهی، ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی و مراقبت از پا بین دو گروه از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین سنی گروه مورد و شاهد به ترتیب 46.2 و 47.2 سال و میانگین مدت ابتلا به بیماری دیابت نوع 2 درگروه مورد 4.8 و در گروه شاهد 5.3 سال بود. بین تمام مشخصات دموگرافیک بین دو گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری وجود نداشت. میانگین نمره آگاهی، حساسیت، شدت، تهدید، منافع و موانع درک شده قبل از مداخله آموزشی در حد متوسط و میانگین نمره مراقبت از پا پایین تر از حد متوسط بود. اما بعد از مداخله آموزشی، نتایج این بررسی نشان داد که میانگین نمره آگاهی، حساسیت، شدت، تهدید، منافع و موانع درک شده، عملکرد و چک لیست در بیماران دیابتی نوع 2 در مقایسه با گروه شاهد به طور عمده و معنی داری افزایش یافت.
    نتیجه گیری
    هر چه آگاهی، حساسیت، شدت، منافع و موانع درک شده بالاتر باشد، مراقبت از پا نیز بیشتر انجام می شود. یافته های این بررسی تاثیر و کارایی مدل اعتقاد بهداشتی در اتخاذ رفتارهای مراقبت از پا در بیماران دیابتی نوع 2 را مشخص و تایید می کند.
    کلیدواژگان: آموزش، دیابت، مدل اعتقاد بهداشتی، پای دیابتی
  • نسرین اکبری، نسرین فروزنده، معصومه دل آرام، محمد رحیمی صفحات 241-248
    مقدمه
    امروزه چاقی کودکان به عنوان یک مشکل بهداشتی مطرح است و والدین می توانند در پیشگیری و درمان چاقی کودکان نقش بسزایی داشته باشند اما بعضی از والدین معتقدند که بچه های چاق و تپل از نظر سلامتی وضعیت مناسب دارند و بنابراین در هیچ کدام از برنامه های درمان و پیشگیری چاقی شرکت نمی کنند. این مطالعه با هدف تعیین درک والدین از چاقی در کودکان چاق 12-6 ساله شهرکرد و تاثیر آموزش بر درک آن ها انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این پژوهش در دو مرحله انجام شد (مرحله اول توصیفی و مرحله دوم تجربی) به این ترتیب که ابتدا وزن و قد کودکان 12-6 ساله در مدارس ابتدایی شهرکرد اندازه گیری شد و 300 کودک با نمایه توده بدن بالاتر از مقدار استاندارد برای سن و جنس به عنوان کودکان چاق انتخاب شدند سپس پرسشنامه توسط یکی از والدین (ترجیحا مادر) تکمیل گردید. مادرانی که معتقد بودند کودکان چاقشان اضافه وزن ندارند به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه طی چهار جلسه 2 ساعته تحت آموزش در مورد چاقی و وزن ایده ال قرار گرفتند و گروه دیگر هیچ آموزشی ندیدند. بعد از 2 ماه مجددا پرسشنامه توسط دو گروه تکمیل و با هم مقایسه شد.
    یافته ها
    41.3 درصد از کودکان چاق دختر و 58.7 درصد پسر بودند. هم چنین 23.3 درصد از مادران کودکان چاق معتقد بودند که کودکان آن ها چاق نیستند یا اضافه وزن ندارند. یافته ها هم چنین نشان دادند که 94.3 درصد از این مادران بعد از آموزش متقاعد شدند که بچه هایشان اضافه وزن دارند. در این مطالعه ارتباط معنی دار بین تحصیلات، شاغل بودن مادر و جنس کودک با درک مادر از چاقی مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    عقیده والدین نسبت به چاقی کودکان متفاوت است و بعضی از آن ها تا حدودی اضافه وزن را برای کودکان لازم و مطلوب می دانند بنابراین به نظر می رسد در هر جامعه، ابتدا لازم است درک والدین نسبت به چاقی کودکان مشخص گردد سپس با روش های مختلف آموزش های لازم را در این زمینه کسب کنند تا بتوانند در پیشگیری از چاقی کودکان سهم بیشتری داشته باشند.
    کلیدواژگان: کودکان، چاقی، درک والدین، نمایه توده بدن
  • مجتبی ملک، فرزاد حدائق، هادی هراتی، فریدون عزیزی صفحات 249-257
    مقدمه
    نتایج متفاوتی در خصوص شیوع سندرم متابولیک و همراهی آن با بروز بیماری های قلبی- عروقی گزارش شده است. هدف از این مطالعه بررسی نقش سندرم متابولیک در پیش بینی حوادث قلبی- عروقی (CVD) براساس دو تعریف «سومین نشست جهت برنامه آموزش ملی درمان کلسترول در بزرگسالان (NceP، ATP III) و فدراسیون بین المللی دیابت (IDF)» است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کوهورت همه افراد بالای 40 سال شرکت کننده در مطالعه طرح قند و لیپید تهران که براساس شرح حال، مشکل قلبی- عروقی نداشتند بررسی شدند. کلیه وقایع قلبی- عروقی رخ داده برای این افراد به مدت 4.9 ± 0.8 سال ثبت و در انتها قدرت پیش بینی وقوع CVD قبل از تعدیل عوامل خطر زا (مدل 1)، بعد از تعدیل عوامل خطرزای معمول شامل سن، جنس، سابقه فامیلی CVD زودرس و سیگار کشیدن (مدل 2)، بعد از تعدیل عوامل خطرزا در مدل 2 به همراه LDL (مدل 3) و با اضافه نمودن اجزای سندرم متابولیک (مدل 4) توسط هر یک از تعاریف سندرم متابولیک برآورد و از طریق محاسبه سطح زیر منحنی ROC مقایسه شد.
    نتایج
    افراد مورد مطالعه 3777 نفر با میانگین سنی 53.7 ± 9.9 سال بودند. 1563 نفر (41%) براساس هر دو معیار ATP III و IDF سالم بوده، 1714 نفر (%45.4) از شرکت کنندگان بر مبنای معیارهای ATP III و 1900 نفر (%50.3) بر مبنای معیارهای IDF دچار سندرم متابولیک بودند. تا پایان مطالعه 143 نفر (%3.7) دچار رخداد قلبی- عروقی جدید شدند. سندرم متابولیک در 3 مدل اول براساس هر دو معیار ATP III و IDF پیش بینی کننده حوادث قلبی- عروقی بود. ولی در مدل 4، هیچ کدام از تعاریف سندرم متابولیک پیش بینی کننده رخداد قلبی- عروقی نبودند. بعد از محاسبه سطح زیر منحنی ROC برای مدل های 2 و 3 دیده شد که معیارهای ATP III در مدل 2 بهتر از IDF حوادث قلبی- عروقی را پیش بینی می کند (سطح زیر منحنی ROC 0.760 در برابر p<0.001، 0.735). ولی درمدل 3 پیش بینی رخدادهای قلبی- عروقی در دو تعریف اختلاف معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد این دو تعریف در پیش بینی رخدادهای قلبی- عروقی بعد از تعدیل همه ریسک فاکتورهای شایع و LDL به طور مشابه، رخدادهای قلبی- عروقی را پیش بینی می کنند ولی هیچ یک از تعاریف ATP III و IDF مستقل از اجزای تشکیل دهنده خود پیش بینی کننده رخدادهای قلبی- عروقی نیستند.
    کلیدواژگان: سندرم متابولیک، ATP III، IDF، حوادث قلبی، عروقی
  • مریم سادات سلامی، فرهاد حسین پناه، فریدون عزیزی صفحات 259-268
    مقدمه
    در پاتوژنز دیابت کاهش ترشح انسولین و نیز مقاومت نسبت به اثر انسولین نقش اساسی را ایفا می کنند. هدف این مطالعه تعیین ارتباط مقاومت به انسولین با بروز اختلال های متابولیسم کربوهیدرات ها با استفاده از مدل HOMA-IR می باشد.
    مواد و روش ها
    از مجموع افراد سالم از نظر قند خون در شروع مطالعه قند و لیپید تهران تعدادی از افرادی که پس از 3 سال دچار دیابت یا هر یک از مراحل پره دیابت شدند و هم چنین افراد سالم از نظر قند خون در هر دو مرحله مورد بررسی قرار گرفتند. در هر یک از دو مرحله نمایه توده بدن (BMI)، دور کمر، دور کمر به دور باسن (WHR)، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، آزمون تحمل گلوکز، سطح لیپیدهای سرم، سابقه مصرف سیگار، سابقه فامیلی دیابت، غلظت انسولین، قند ناشتای سرم و نمایه HOMA-IR مشخص شد. برای مقایسه ها از آنالیز واریانس و مربع کای استفاده شد. رگرسیون لجستیک با روش مرحله ای برای تخمین خطر نسبی بروز دیابت، اختلال تحمل گلوکز، اختلال قند خون ناشتا و اختلال توام قند خون ناشتا و تحمل گلوکز در ارتباط با چارک های HOMA-IR قبل و بعد از تعدیل عوامل مداخله گر انجام شد. برای مقایسه قدرت پیش گویی مدل های مختلف از سطح زیر منحنی ROC استفاده شد.
    یافته ها
    از مجموع 255 فرد سالم مورد مطالعه در فاز 1 پس از سه سال، 30 نفر در گروه دیابتی، 89 نفر در گروه IGT، 26 نفر در گروه IFG&IGT، 57 نفر درگروه IFG و 53 نفر درگروه شاهد بررسی شدند. سن، جنس، کلسترول تام، کلسترول HDL و LDL، سابقه فامیلی مثبت دیابت، وضعیت مصرف سیگار و فعالیت فیزیکی در مرحله پایه مطالعه بین گروه ها تفاوت معنی داری نداشت. در ابتدای مطالعه میانگین قند خون ناشتا در همه گروه ها، که بعدا به اختلال تحمل گلوکز، دیابت، اختلال قند خون ناشتا و اختلال توام قند خون ناشتا و تحمل گلوکز مبتلا شدند از گروه شاهد بیشتر بود (به ترتیب 91.2 ± 7.9، 96.2 ± 9.0، 98.1 ± 8.1 و 98.9 ± 8.5 میلی گرم در دسی لیتر در مقابل 86.8 ± 9.9 در گروه شاهد، (p<0.001، p<0.05. میانگین HOMA-IR در مرحله اول طرح در گروهی که بعدا به دیابت، اختلال قند خون ناشتا، اختلال توام قند خون ناشتا و تحمل گلوکز مبتلا شدند به صورت معنی دار از گروه شاهد بالاتر بود (به ترتیب 1.9 ± 1.0 و 2.2 ± 1.3 و 2.5 ± 1.6 در مقابل 1.0 ± 0.9 در گروه شاهد (p<0.001، p<0.001، p<0.05. سه سال پس از شروع مطالعه، میزان HOMA-IR نسبت به شروع مطالعه در تمام گروه های مورد مطالعه به صورت معنی دار افزایش یافت، به جز گروه IFG و IFG&IGT که این افزایش معنی دار نبود. تغییرات HOMA-IR با تغییرات تری گلیسرید، LDL، HDL و فشار خون همبستگی معنی داری نداشت. با استفاده از رگرسیون لجستیک نشان داده شد در چارک های مختلف، HOMA-IR به تنهایی و هم چنین بعد از تعدیل عوامل مداخله گر پیش بینی کننده مستقل بروز دیابت، اختلال ایزوله ای تحمل گلوکز، اختلال ایزوله قند خون ناشتا و اختلال توام قند خون ناشتا و تحمل گلوکز می باشد (به ترتیب (p<0.001، p<0.001، p<0.001 p<0.001.
    نتیجه گیری
    بین سطوح HOMA-IR و احتمال ابتلا به دیابت، اختلال تحمل گلوکز، اختلال قند خون ناشتا و اختلال توام قند خون ناشتا و تحمل گلوکز در آینده رابطه معنی دار و مستقیم وجود دارد.
    کلیدواژگان: HOMA، IR، دیابت، اختلال قند خون ناشتا، اختلال تحمل گلوکز، عوامل خطرزای بیماری های قلبی، عروقی
  • مرتضی تقوی، کامران غفارزادگان، امین مومنی صفحات 269-274
    مقدمه
    پرولاکتین در سه وزن مولکولی کوچک، بزرگ و خیلی بزرگ یا ماکروپرولاکتین در سرم وجود دارد. وجود ماکروپرولاکتین که معمولا کمپلکس پرولاکتین و IgG است، ممکن است عامل هیپرپرولاکتینمی در تعداد زیادی از بیماران باشد. اگرچه فعالیت بیولوژیک ماکروپرولاکتین کم است، در روش های مرسوم ایمونواسی به همراه پرولاکتین شرکت می کند و می تواند منجر به اقدامات تشخیصی و درمانی گران و غیرموثر گردد. روش کلاسیک تشخیصی ماکروپرولاکتینمی کروماتوگرافی فیلتراسیون ژلی می باشد که به صورت معمول در تمام آزمایشگاه ها قابل انجام نیست. اخیرا از روش رسوب ماکروپرولاکتین با پلی اتیلن گلیکول برای تشخیص سریع، دقیق و ارزان ماکروپرولاکتینمی استفاده می شود. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی ماکروپرولاکتینمی در بیماران مبتلا به هیپرپرولاکتینمی با روش رسوب با پلی اتیلن- گلیکول و مقایسه علایم کلینیکی (گالاکتوره و آمنوره) و رادیولوژیک (ارزیابی هیپوفیز با MRI) در این بیماران با بیماران مبتلا به هیپرپرولاکتینمی واقعی بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 50 بیمار مبتلا به هیپرپرولاکتینمی از نظر ماکروپرولاکتین با روش رسوب با پلی اتیلن گلیکول بررسی شدند. در صورت اندازه گیری مجدد بیش از 40% اولیه در مجاورت با پلی اتیلن گلیکول، بیمار مورد مبتلا به ماکروپرولاکتینمی در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    با این روش در 14 بیمار وجود ماکروپرولاکتین اثبات شد. در بیماران گروه هیپرپرولاکتینمی واقعی، گالاکتوره در %59.4 و اولیگومنوره در %65.6 بیماران مشاهده شد، در صورتی که در بیماران ماکروپرولاکتینمی در 8.3% گالاکتوره و در 25% موارد اولیگومنوره وجود داشت. هم چنین در بررسی های رادیولوژیک در %85.7 بیماران مبتلا به ماکروپرولاکتینمی، هیپوفیز طبیعی بود. در صورتی که در بیماران مبتلا به هیپرپرولاکتینمی واقعی در %41.2 بیماران تصویر هیپوفیز طبیعی گزارش شد.
    نتیجه گیری
    شیوع ماکروپرولاکتینمی در هیپرپرولاکتینمی 28% و تفاوت یافته های بالینی و رادیولوژیک در این دو گروه قابل ملاحظه است.
    کلیدواژگان: هیپرپرولاکتینمی، افزایش پرولاکتین سرم، ماکروپرولاکتینمی، هیپرپرولاکتینمی ناشی از افزایش پرولاکتین خیلی بزرگ
  • ناصر طیبی میبدی، مهدی فرزادنیا، سکینه عموییان، بهرام معمار، امیره نجات شکوهی، فاطمه حیدری، سیدداوود عبدالمومن طوسی صفحات 275-279
    مقدمه
    هیپرپرولاکتینمی علاوه بر حاملگی در برخی شرایط پاتولوژیک نیز مشاهده می شود. بعضی بیماران مبتلا به هیپرپرولاکتینمی با اتیولوژی نامشخص در گروه ایدیوپاتیک قرار می گیرند. این افراد ممکن است متحمل مطالعه های مکرر رادیولوژیک، درمان طولانی مدت با برموکریپتین و حتی اعمال جراحی گردند. شواهد زیادی بر ماکروپرولاکتینمی به عنوان علت اصلی هیپرپرولاکتینمی ایدیوپاتیک دلالت دارند. ماکروپرولاکتینمی که در آن قسمت عمده پرولاکتین در گردش از کمپلکس های پروتئینی بزرگ (> 150 کیلو دالتون) تشکیل شده با فقدان یا درجات خفیفی از علایم مرتبط با هیپرپرولاکتینمی بروز می نماید. هدف از این مطالعه بررسی شیوع ماکروپرولاکتینمی در بیماران مبتلا به هیپرپرولاکتینمی است.
    مواد و روش ها
    میزان پرولاکتین سرم در 113 بیمار با هیپرپرولاکتینمی (پرولاکتین (28 μg/L< قبل و پس از رسوب ماکروپرولاکتین به وسیله پلی اتیلن گلیکول اندازه گیری شد.
    یافته ها
    23% این افراد مبتلا به ماکروپرولاکتینمی بودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به شیوع بالای ماکروپرولاکتینمی و برای اجتناب از بروز اشتباه در تشخیص و درمان، غربالگری ماکروپرولاکتین برای همه بیماران مبتلا به هیپرپرولاکتینمی توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: ماکروپرولاکتین، هیپرپرولاکتینمی، پرولاکتین، پلی اتیلن گلیکول
  • محمدحسین دباغ منش، آرش آریا، پدرام طالع زاده، رضا ثابت، غلامحسین عمرانی صفحات 281-288
    مقدمه
    راهکارهای تصمیم گیری بالینی برای کمک به پزشکان در جهت شناسایی زنان متلا به استئوپروز ابداع شده است.هدف از این مطالعه بررسی کارایی سه راهکار تصمیم گیری در جمعیت زنان یائسه ایرانی می باشد.
    مواد و روش ها
    سه شاخص بررسی خطر استئوپروز شامل ابزار بررسی شخصی استئوپروز (OST)، ابزار بررسی خطر استئوپروز (ORAI) و معیار وزن برای 5573 نفر بیمار درمانگاهی که عوامل خطرزای برای استئوپروز ثانویه نداشته، داروی تاثیرگذار بر استخوان به جز استروژن مصرف نمی کردند و سابقه قبلی شکستگی به دنبال ضربه های جزیی را نیز نداشتند، محاسبه شد. هم چنین اندازه گیری دانسیته معدنی استخوان از مهره های کمر و گردن استخوان ران به روش dual x-ray absorptometry محاسبه بیماران براساس معیار WHO به افراد طبیعی مبتلا به استئوپنی و مبتلا به استئوپروز تقسیم شده اند. سپس میزان حساسیت ویژگی، ارزش اخباری مثبت، ارزش اخباری منفی و سطح زیرمنحنی (ROC) در شناسایی زنان مبتلا به استئوپروز برای هرراه کار محاسبه و با یکدیگر مقایسه شدند.
    یافته ها
    شیوع استئوپروز در مهره های کمر %30.8 و در گردن استخوان ران 20% بود. در این مطالعه میزان حساسیت این راه کارها در شناخت زنان مبتلا به استئوپروز بین 70 تا %84.1 و میزان ویژگی 44.6 تا %65.6 به دست آمد. سطح زیر منحنی در شناسایی زنان مبتلا به استئوپروز برای معیارهای OST، 0.75 و برای معیار ORAI، 0.74 به دست آمد که به طور قابل توجهی بهتر از مقادیر محاسبه شد. برای معیار وزن (0.66) بود. ارزش اخباری منفی برای ابزارهای مختلف 80 تا 93% بود در حالی که ارزش اخباری مثبت 33% و 54% محاسبه شد.
    نتیجه گیری
    اطلاعات به دست آمده نشان دهنده کارایی روش های OST و ORAI به عنوان ابزار بالینی مفید است برای کمک به پزشکان در تصمیم گیری برای اینکه چه بیمارانی به بررسی دانسیته معدنی استخوان نیاز دارند، اما اعتبار معیار وزن احتیاج به بررسی بیشتری دارد.
    کلیدواژگان: استئوپروز، زنان یائسه، شاخص های خطر استئوپروز
  • زهرا کاشی، فاطمه اسپهبدی *، شهرام اعلا، نرجس هندویی صفحات 289-294
    مقدمه

    بیماران همودیالیزی مبتلا به کمبود آهن فانکشنال اغلب به درمان با اریتروپویتین پاسخ ضعیفی می دهند. مطالعه ها نشان داده اند که ویتامین C تزریقی می تواند در تصحیح آنمی این بیماران موثر باشد. در رابطه با ویتامین C خوراکی مطالعه های محدود بوده و چنین اثری را نشان نداده اند. این مطالعه با هدف مقایسه اثر ویتامین C تزریقی و خوراکی در تصحیح آنمی فانکشنال در بیماران همودیالیزی سه مرکز درمانی استان مازندران انجام شد.

    مواد و روش ها

    31 بیمار همودیالیزی که دارای فریتین سرم بیشتر از 100 μg/L، و هموگلوبین کمتر از 11mg/dL و درصد اشباع ترانسفرین کمتر از 30 درصد بودند، به طور تصادفی به دو گروه خوراکی و تزریقی تقسیم شدند. گروه خوراکی روزانه 125mg و گروه تزریقی هفته ای 1.5g (بعد از هر جلسه دیالیز 500mg) وریدی به مدت دو ماه دریافت کردند. در ابتدا و پایان 8 هفته هموگلوبین، آهن، ظرفیت آهن، فریتین و اگزالات سرم اندازه گیری و درصد اشباع ترانسفرین استفاده از فرمول محاسبه شد.

    یافته ها

    تغییر میانگین هموگلوبین در طول دوره درمان در گروه خوراکی 1.1±0.7g/dL و در گروه تزریقی 0.1±1 g/dL بود و از نظر آماری این افزایش در گروه خوراکی به طور معنی داری بیشتر از گروه تزریقی بود (p=0.02). تغییر میانگین فریتین سرم و درصد اشباع ترانسفرین در طول دوره درمان بین دو گروه از نظر آماری تفاوت معنی داری نداشت (p=0.5، p=0.3). تغییر میانگین در اگزالات سرم در گروه خوراکی 0.05±0.4mg/L و در گروه تزریقی 0.1±0.3 mg/L بود و از نظر آماری تفاوت معنی داری بین دو گروه دیده نشد (p=0.3).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این مطالعه و اثر ویتامین C خوراکی در بهبود آنمی ناشی از کمبود آهن فانکشنال و با توجه به مصرف راحت تر و قیمت ارزان تر آن نسبت به فرم تزریقی تجویز آن در بیماران همودیالیزی توصیه می گردد.

    کلیدواژگان: بیماران همودیالیزی، آنمی فانکشنال، ویتامین C خوراکی و تزریقی، هایپراگزالاتمی
  • مجید ولی زاده، فریدون عزیزی، مهدی هدایتی صفحات 295-299
    مقدمه
    امروزه با توجه به شیوع بالای اختلال های عملکرد تیروئید و علایم غیراختصاصی آن، آزمونهای سنجش عملکرد تیروئید به وفور درخواست می شوند. مواجهه با نتایج غیرطبیعی یا عدم همخوانی نتیجه آزمون های تیروئید با هم دور از انتظار نیست. به علاوه، اشتباه تکنیکی ممکن است به علت نقایص ذاتی این روش ها باشد. هیچ روش آزمایشگاهی بی نقص نیست و تکنیک های سنجش هورمون های تیروئید از این قاعده مستثنی نیستند. با توجه به اینکه در روش های رایج از یک یا دو آنتی بادی نشان دار (با منشا حیوانی، معمولا موش) برای سنجش هورمون مورد نظر استفاده می شود، مواد تداخل گر می توانند با این آنتی بادی ها واکنش داده، نتایج کاذب ایجاد نمایند. این نتایج اشتباه منجر به تشخیص نادرست و در نتیجه انجام اقدام های تشخیصی و درمانی نا به جا می گردد. تا کنون موارد متعددی از این گونه تداخل ها گزارش شده است.
    مواد و روش ها
    این گزارش اختصاص دارد به زنی 47 ساله با شکایت غیراختصاصی مطرح کننده پرکاری تیروئید که قبلا به علت T3 بیش از 2.5 برابر حد بالای طبیعی مورد بررسی های تشخیصی اضافی و انجام درمان های متفاوت قرار گرفته است.
    یافته ها
    پس اثبات یوتیروئیدی وی، آزمایش های تکمیلی منجر به شناسایی نوع آنتی بادی تداخل کننده از نوع آنتی بادی های هتروفیل و از دسته IgG در سرم وی شد.
    نتیجه گیری
    این مورد در حد اطلاع نگارنده و با مرور مقاله های ارایه آمده، اولین مورد گزارش تداخل ناشی از آنتی بادی های هتروفیل در سنجش T3 به روش رادیوایمونواسی (RIA) می باشد. قبل از این موارد متعددی از تداخل اتوآنتی بادی ها در سنجش T4 و T3 به روش RIA گزارش شده است.
    کلیدواژگان: تداخل در آزمون های تیروئید، آنتی بادی های ضد حیوانی، آنتی بادی های هتروفیل
  • اخبار همایش ها
    صفحه 300
|
  • F. Azizi, Aa Momenan, S. Habibi Moini, M. Rahmani, J. Ghanbili, A. Ghanbarian Pages 209-214
    Introduction
    Serum Low-Density-Lipoprotein Cholesterol has long been used as an important assessment tool to predict the risk of coronary artery diseases, but due to certain limitations in the use of this index, it has been shown recently that Apo lipoprotein B is a better screening tool. Non-HDL cholesterol (total cholesterol minus HDL-C) includes all the lipoprotein particles, which contain Apo lipoprotein B, and could be a good screening tool for Apo lipoprotein B during CAD assessment and treatment. This study aims at assessing the distribution and correlation of non-HDL-C and related factors in a population of Tehranian children and adolescents.
    Materials And Methods
    The study sample consisted of 4298, 3-19 year-olds, (2019 boys(47%) and 2279 girls(53%)) who had participated in the first phase of the Tehran Lipid and Glucose Study (TLGS), from 1998-2000. Anthropometric and clinical data were collected for analysis.
    Results
    Non-HDL-C levels were higher in girls than in boys of the same age groups, especially among the younger (3-4 year-olds) age groups. Body mass index and waist circumference were positively associated with non-HDL-C. Both non-HDL-C and LDL-C were strongly associated with each other and total cholesterol (r²=0.81and p< 0.001). Non-HDL-C and LDL-C are were associated with triglycerides, but the strength of this correlation with triglycerides was relatively weaker as compared to that with total cholesterol. Non-HDL-C showed a significant inverse relationship to HDL-C (r²=0.01, p< 0.01). It was also seen that non-HDL-C had a stronger correlation to BMI and body fatness indicies.
    Conclusion
    Population based data on non-HDL-C are now available for children and adolescents, which may help improve the CAD risk assessment and related interventions.
    Keywords: Non, HDL cholesterol, LDL cholesterol, Children, Adolescents, Coronary artery disease
  • Sadeghi, Khosrghi, Saadat, Menbachi, Ghaffari, Ghanbili Pages 215-222
    Introduction
    Lipoprotein (a) [Lp(a)] is known as an independent risk factor of atherosclerosis and changes in serum level of this molecule and other lipoproteins have been noticed in diabetic patients because the most important cause of death in these patients is related to their cardiovascular disorders. Moreover, patients with IGT (Impaired Glucose Tolerance) are more at risk of cardiovascular disease than the normal population. The main purpose of this study is to comparie Lp(a) serum levels between diabetic patients, patients with IGT and normal controls without any glucose metabolism disturbance.
    Materials And Methods
    In this study, 180 patients (112 females, average age of 51±11 years and 68 males, average age of 54±14 years) were selected and placed in three separate age and sex matched groups (60 patients in each group) as Diabetic, IGT and Control group. After taking clinical history and determining body measurements, serum total cholesterol, triglyceride, HDL-C, LDL-C and Lp(a) were measured in fasting blood samples.
    Results
    Lp(a) serum levels were not significantly different between the three groups. (DM:25.4±20.9, IGT: 24±21.4, Control: 24.6±17.9 mg/dL). An increase in serum triglyceride was found in the diabetic patients compared with the controls. (DM: 210.6±91.5, control: 159±71.9 mg/dL p=0.04). HDL-C levels showed no significant difference between groups. In addition, HDL-C levels of the all three groups were lower than the recommended range of Coronary Artery Disease prevention. (average range of the three groups: 37.4±8.7 mg/dL) Total Cholesterol and LDL-C serum levels were higher in diabetic patients compared with the controls. (DM: 222.3±35.4 vs Control group: 191.7±46.5 mg/dL p<0.007 and DM: 141.2±32.4 vs Control: 119.0±36.6 mg/dL p<0.03). In the IGT group, serum lipids levels were between the levels of the diabetic and control groups none of these differences were significant.
    Conclusion
    This study shows that Lp(a) serum levels do not change in Diabetes Mellitus and IGT.
    Keywords: Lipoprotein (a), Diabetes, IGT
  • M. Kadkhodaei Elyaderani, Z. Faezi Zadeh Pages 223-229
    Introduction
    High Lp(a)level in human serum appears to be associated with increased risk for athero- thrombosis. Pathogenecity of Lp(a) as a risk factor may depend on its lysine binding site [LBS] activity, which imparts a unique function to Lp(a), including a potential to inhibit fibrinolysis. Lp(a) is present in human plasma in four heterogeneous subspecies: (Lp(a)Lys-, Lp(a)Lys+1, Lp(a)Lys+2, Lp(a)Lys+3). This subclassification is made according to their ability to bind to lysine sepharose. Data available indicate that serum lipoproteins are sensitive to copper-induced oxidation. In this study the effect of copper oxidation on lysine binding site properties of Lp(a) was investigated, to find information about molecular mechanism of Lp(a) in promoting thrombosis and atherosclerosis.
    Materials And Method
    Serum lipids were oxidized in the presence of 15,30,50,75 and 100 µm of CuCl2. Lipid oxidation was measured as conjugated diene formation determined by spectrophotometric method at 245 nm. Four species of Lp(a) in the oxidized serum were isolated using affinity chromatography on lysine sepharose.
    Results
    Results showed a concentration-dependent increase in all subtypes of Lp(a)Lys+ and a decrease in all subtypes of Lp(a) Lys-. These data suggest that copper ion can induce a chemical modificaton to lipoprotein(a) leading to an increase in LBS activity of Lp(a), and thus, can promote athero- thrombosis.
    Keywords: Lp(a), Fibrinolysis, Oxidation, Chromatography
  • Gh Sharifirad, Smm Hazavehie, S. Mohebi, Ma Rahimi, A. Hasanzadeh Pages 231-239
    Introduction
    Diabetes a major threat fo public health today and deaths resulting from its later complications such as diabetic foot, have increased alarmingly, causing physical and emotional problems and disability for diabetic patients. The current strategy for prevention of diabetic foot prevention is health education. This study was conducted to assess effects of educational interventions based on the HBM model used in food care by type 2 diabtetic patients.
    Materials And Methods
    This is an interventional study in which 108 type 2 diabetic patients attending the the Kermanshah diabetic centre participated. They were randomly divided into the case and control groups. For data collection by interview a questionnaire consisting of 59 questions arranged in 5 sections including the demographic HBM model parts (perceived susceptibility, perceived severity, perceived benefits, perceived barriers) and also cues of action foot care at home (self-reporting) and the checklist section was used. Realibility and validity of this questionnaire was confirmed before the study. Educational interventions based on HBM model were implemented in three 60 minute-sessions after completion of questionnaires and the data was again collected after one month.
    Results
    Findings showed means for knowledge, perceived susceptibility, perceived severity, perceived benefits, perceived barriers, mean grades were at average levels and whereas the foot care mean grade was below average. After intervention, however, the results demonstrated that knowledge, perceived susceptibility, perceived severity, perceived benefits, perceived barriers, action and checklist mean grades in type 2 diabetic patients increased significantly in the case group.
    Discussion
    The findings of this study showed that foot care increased when knowledge, perceived susceptibility, perceived severity, perceived benefits, perceived barriers, elevated. These study results confirm the effectiveness and influence of the use of the HBM model in foot care by type 2 diabetic patients.
    Keywords: Knowledge, Perceived susceptibility, Perceived severity, Perceived benefits, Perceived barriers, Cues of actions, Foot care, Diabetic foot
  • N. Akbari, N. Forozandeh, M. Delaram, M. Rahimi Pages 241-248
    Introduction
    Obesity in children is a major health problem and parents can play an important role in its prevention and treatment. However, some parents are unaware of the problem and believing that their obese children are healthy do not participate in any related preventive or educational programs.The aim of this study is to assess parental perception of obesity in children aged 6-12 years and to evaluate the effect of education could have on this.
    Materials And Methods
    This study has been conducted in two stages (stage 1, descriptive and second stage, experimental). Weight, length, and body mass index were calculated in children aged 6-12 years. Then 300 children with BMIs higher than those standard for sex and age were selected as obese. Questionnaires for each child were completed by one of the parents. Parents that believed their obese children were not overweight, were divided into two groups, randomly. One group was educated about obesity during four, 2-hour sessions whereas the other group were not. After two months, questionnaires were completed by both groups and compared.
    Results
    Findings of the study showed 41/3% obese children are girls and 58/7% are boys. Among parents of obese children, 23/3% believed that their obese children were not overweight and after education, 94/3% became aware of their child’s obesity and overweight. In this study, there was no relationship between the mother’s job or the child’s sex and the mother’s perception.
    Conclusion
    Present beliefs of parents regarding obesity and overweight in children need to be assessed in communities and educational programs conducted if necessary.
    Keywords: Perception, Obesity, Owerweight
  • Pages 249-257
    Introduction
    Different results have been reported on the association between metabolic syndrome (MS) and cardiovascular diseases (CVD). The aim of this study is to determine the role of the Adult Treatment Cholesterol Program (ATP III) and International Diabetes Federation (IDF) definitions of metabolic syndrome in predicting CVD.
    Material And Methods
    In this cohort study, all individuals aged over 40 yrs, phase I participants of the TLGS, with no histories of CVD were selected. Based on the APT III and IDF criteria of the MS syndrome, they were divided into those with and those without the condition. All of the subjects were followed for a mean duration of 4.9±0.8 years for occurrence of CVD. The predictive ability of different definitions of the MS was evaluated in different regression models that included only the MS (model 1) and were also adjusted for age, sex, family history of premature CVD and smoking (model 2), serum LDL (model 3) and other components of the MS (model 4).
    Results
    There were 3777 individuals’ aged 54±10 years 1536 (41%) where normal according to the both criteria of the MS and 1714 (45%) and 1900 (50%) subjects had MS according to the ATP III and IDF criteria respectively. New CVD occurred in 143 individuals (3.7%). In our study, the MS was the predictor of CVD in the first three models according to ATP III and IDF criteria however, in model 4, none of the definitions of MS predicted CVD. After calculation of the area under the curve (AUC) for model 2 and 3, it was observed that the power of the ATP III criteria in model 2 for prediction of CVD was significantly higher than the IDF (AUC 0.760 vs. 0.735, p<0.001) but no significant difference was observed between the 2 criteria in model 3.
    Conclusion
    The ATP III and IDF definitions of the MS, it seems can similarly predict CVD after adjustment for the common CVD risk factors and LDL, whereas neither of the 2 definitions had this predictive power after adjustment of their components in addition to the earlier mentioned ones.
    Keywords: Metabolic syndrome, ATP III, IDF, Cardiovascular events
  • M. Salami, F. Hosseinpanah, F. Azizi Pages 259-268
    Introduction
    Insulin resistance and undersecretion play major roles in the pathogenisis mechanism of diabetes mellitus. This study evaluates the correlation between insulin resistance (by HOMA-IR) and the prediction of impaired carbohydrates metabolism.
    Materials And Methods
    Individuals with from among participants of the Tehran Lipid Glucose Study normal FBS and GTT (TLGS) were followed for 3 years. Of these, 3 years later, some cases developed DM type 2, IGT, IFG and IFG-IGT cases remained normal. Insulin and fasting plasma glucose levels were measured and HOMA-IR index was calculated. Body mass index (BMI), waist circumference, waist to hip ratio (WHR), systolic and diastolic blood pressure, glucose tolerance test, serum lipid profile, history of smoking and family history of diabetes at the beginning and after 3 years were determined. For comparison of variables chi-square test and ANOVA were used. Prediction of development of diabetes, IGT, IFG, IFG-IGT according to quarters of HOMA-IR before and after modifying of confounders were estimated by logistic regression analysis. Power of prediction of multiple modeling was evaluated by the Roc curve.
    Results
    Of the 255 normal cases from among TLGS participants followed for 3 years, when 30 cases developed DM type 2, 89 individuals IGT, 57 IFG and there were 26 cases of IFG-IGT with 53 cases remaining normal. In the first stage there was no difference between study groups in sex, total cholesterol, HDL cholesterol, LDL cholestrol, family history of DM, cigarette smoking and physical activity. Mean fasting blood glucose was higher in cases who developed IGT, DM, IFG, IFG-IGT than in normal cases (91.2±7.9 mg/dL, 96.2±9.0 mg/dL, 98.1±8.8 mg/dL and 98.9±8.5 mg/dL vs 86.8±9.9 mg/dL in the normal group respectively, p=0.02, p<0.001). Mean HOMA-IR in cases who developed DM, IFG, IFG-IGT was significantly higher than in normal cases (1.9±1.0, 2.2±1.3, 2.5±1.6 respectively vs 1.0±0.9 in normal cases p=0.014, p<0.001, p??0.001). After 3 years, HOMA-IR increased significantly in all groups (even controls) except those cases who developed IFG, IFG-IGT. There was no correlation between changes in ∆HOMA-IR and ∆ TG, ∆HDL-C, ∆LDL-C and ∆BP. Logistic regression showed that the quarters of HOMA-IR can predict development of DM, IGT, IFG, IGT-IFG (p<0.001, p=0.001, p<0.001 respectively)
    Conclusion
    This study clearly demonstrated the correlation between HOMA-IR and the probability of developing DM, IGT, IFG, IFG - IGT.
    Keywords: HOMA, IR, Diabetes, Impaired fasting glucose, Impaired glucose tolerance, Cardiovascular risk factors
  • M. Taghavi, K. Ghaffarzadegan, A. Momeni Pages 269-274
    Introduction
    Prolactin exists in 3 different molecular forms, i.e., monomeric, big and at times big big (macroprolactine) in human serum. Macroprolactine is a complex of prolactine and IgG and may account for a significant proportion of idiopathic hyperprolactinemia. Its biological activity is considered low or absent, but it is measured by the common immunoassay method, thus can lead to expensive explorations and ineffective treatments. Conventionally the diagnosis of macroprolactinemia has been done by Gel Filtration Chromatography, which cannot be used routinely. Recently Poly Ethylene Glycol has been employed to precipitate macroprolactine, allowing its rapid detection, dependably and inexpensively. The objective of the present work is to assess the incidence of macroprolactinemia in patients with hyperprolactinemia, by its identification with PEG, and to establish the clinical (galactorrhea and oligomenorrhea) and radiological findings (sella MRI) of such a cohort.
    Materials And Methods
    50 patients with hyperprolactinemia were investigated for macroprolactine. Prolactine was measured before and after precipitation of macroprolactine by PEG, with recovery of <= 40% taken as indicating significant macrorprolactinemia.
    Results
    Macroprolactine was found in 14(28%) patients. In true hyperprolactinemic patients (36 patients) galactorrhea occurred in 59.4%, and oligomenorrhea occurred in 65.6% of patients, but in macroprolactinemic patients, galactorrhea occurred in 8.3% and oligomenorrhea occurred in 25% of patients. Also normal pituitary images were found in 41.2% of patients who had true hyperprolactinemia and in 85.7% of patients with macroprolactinemia.
    Keywords: Hyperprolactinemia, Prolactin, Macroprolactinemia, Hyperprolactinemia, Big big prolactin
  • N. Tayebi Meybodi, M. Farzadniya, S. Amuyan, B. Memar, A. Nejat Shokohi, F. Heidari, Sj Abdolmomen Toosi Pages 275-279
    Introduction
    Hyperprolactinemia is seen not only in pregnancy but also in several pathological conditions, However, some patients with hyperprolactinemia are diagnosed as idiopathic, because the causes are unknown. They are subjected to repeated radiological examinations to find a microadenoma, to a long term treatment with bromocriptine, and even to a surgical intervention. There is evidence that macroprolactinemia, in which most circulating PRL form large protein complexes (>150 KDa), is a major cause of idiopathic hyperprolactinemia. Macroprolactinemic patients are clinically characterized by lack of or less hyperprolactinemia – related symptoms. The objective of this study was to assess the prevalence of macroprolactinemia in hyperprolactinemic patients.
    Materials And Methods
    Prolactin was measured before and after precipitation of macroprolactin by polyethylene glycole in 113 hyperprolactinemic (PRL>28 µg/L patients.
    Results
    In 23% of the patients, macroprolactinemia was found.
    Conclusion
    Considering the high prevalence of macroprolactinemia and to avoid diagnostic and therapeutic pitfalls, the screening for macroprolactinemia in all hyperprolactinemic patients is recommended.
    Keywords: Macroprolactin, Hyperprolactinemia, Prolactin, Polyethylene glycole
  • Mh Dabbaghmanesh, A. Aria, P. Tallazadeh, R. Sabet, Gr Omrani Pages 281-288
    Introduction
    Clinical decision rules have been designed and developed to assist physicians in identifying the patient with osteoporosis. The aim of this study was to evaluate the performance of three decision rules in an Iranian post menopausal population.
    Materials And Methods
    Three osteoporosis risk indices, the osteoporosis self assessment tool (OST), osteoporosis risk assessment instrument (ORAI), and the body weight criterion for 5573 out patients without any risk factors for secondary osteoporosis or receiving active bone medication and with negative history of prior fragility fraction were calculated. BMD at spines and femoral neck were measured via dual x-ray absorptiomety and the patients categorized to normal, osteopenic and osteoporotic according to WHO criteria. The sensivity, specifity, positive predictive value negative, predication value and area under receiver operating curve in identifying the osteoporotic women were determined for each decision rule and compared.
    Results
    In this study, the prevalence of osteoporosis was 30.8%, 20% in lumbar spines and neck of femur, respectively. The sensivity of these risk indices in indentifying women with osteoporosis ranged from 70% to 84/1% and the specificity ranged from 44.6-65.6%. The area under curve (ROC) in identifying those patients with osteoporosis was significantly better for OST (0.75) and ORAI (0.74) compared with the body weight criteria (0.66). The negative predicative value ranged from 80% to 93%, while positive predication values ranged from 33% to 54%.
    Conclusion
    Our data provide evidence showing OST, ORAI to be useful clinical tools, assisting clinicians in making decisions regarding which women need to be to referred for BMD testing but more evidence however needed is to confirm validity of body weight criterion.
    Keywords: Osteoporosis, Post menopausal women, Osteoporosis risk indices
  • Z. Kashi, F. Espahbodi, S. Aala, N. Hendoi Pages 289-294
    Introduction

    Hemodialysis patients (HD) with functional iron deficiency(FID) often develop resistance to recombinant human erythropoietin (rHuEpo). Recent studies suggest that intravenous ascorbic acid (IVAA) may circumvent rHuEpo resistance, while oral (AA) is readily attainable. The aim of this study was to evaluate efficacy and safety of oral versus intravenous vitamin C on FID and whether this can improve anemia in hemodialysis patients.

    Materials And Methods

    In this study, 31 hemodialysis patients with serum ferritin >100 µg/L, transferin saturation (TS)<30% and Hb <11g/dL were selected and randomly divided into the oral and IV groups. The IVAA group received vitamin C 1.5 g, administered weekly and the oral group, 125 mg vitamin C daily for two months. Hb, ferritin, serum iron, Tsat and serum oxalate were measured at the beginning of the study and 2 months later. Independent – sample T-Test were used for intergroup comparison. P value <0/05 was considered significant.

    Results

    Mean Hb difference was 1.1±0.7g/dL in the oral and 0.1±1g/dL in the IVAA group, being significantly higher in the oral group (p=0.02). There were no significant differences between the two groups in the delta means of ferritin & Tsat (p=0.5,p=0.3). Delta means of serum oxalate in the 2 groups were 0.05±0.4mg/L, and 0.1± 0.3mg/L respectively, difference not significant(p=0.3).

    Conclusion

    Oral AA significantly increased Hb in HD patients suffering from FID. Considering the feasibility and cost-effectiveness, clinicians could consider oral instead IVAA in rHuEpo hyporesponsive patients undergoing HD.

    Keywords: Anemia, Functional iron deficiency, Oral IV vitamin c, Hyperoxalatemia
  • Dr M. Valizadeh, Dr Fereidoun Azizi, Dr Hedaiati Mehdi Pages 295-299
    Introduction
    Autoantibodies and heterophile antibodies may be interfere with immunoassay methods and yield false results, leading to incorrect diagnosis and consequently inappropriate diagnostic and therapeutic interventions, which eventually may not be only costly, but also endanger the patient’s health. Interference of autoantibodienature are usually analyte specific (i.e Anti-T3 interfere only in T3 assay) and those due to heterophile antibodies are usually method specific (such as IRMA or two-site methods). This is a case report of a patient presenting with nonspecific symptoms suspected of hyperthyroidism the TFT, and T3 evaluations were more than twice were normal range exclusively by RIA method. After ruling out interferences due to binding proteins disorders and autoantibodies by in house methods, use of blocking and removal technique show that this false result in T3 assay was caused by a heterophile antibody from Ig G class. In our review of literature this is the first case report of interference in exclusively T3 assay by RIA method due to the heterophile antibody.
    Keywords: Interferences, Thyroid hrormone assays, Anti, animal Antibodies, Heterophil Antibodies